دو برادر با هم در مزرعه خانوادگي كار ميكردند كه يكي از آنها ازدواج كرده بود
وخانواده بزرگي داشت و ديگري مجرد بود.شب كه ميشد دو برادر همه چيز از جمله
محصول و سود را با هم نصف ميكردند.يك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت:
.
.
ادامه اين داستان تو ادامه مطلبه
برای مشاهده سایت جدید کلیک کنید